امشب اشکی میریزد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 10 مهر 1390
بازدید : 112
نویسنده : عباسی

 

به نام خدا

سلام بچه ها

بعد از چند روز کار و گرفتاری تصمیم داشتم به همراه یکی از همکاران از شهر بیرون بزنم و بریم فشم برای کمی استراحت و صرف یک نهار دور از هیاهو و استرس.. هنوز راه نیفتاده موبایلم زنگ خورد : سلام عموپورنگ سوپروایزر بیمارستان مفیدم ..راستش چطوری بگم …ناراحت نشید ها ..!! اما یک بچه هست که اوضاع جسمی و روحی اش خیلی وخیمه و دیگه امیدی به زنده بودنش نیست البته شما یک ماه پیش از امیر علی تو بخش  عیادت کردین..اما تو این چند روزه با توجه به درد و رنجی که از بیماریش می بره میگه تنها آرزوم دیدن عمو پورنگه..آقای فرضیایی امروز می تونین بیایین بیمارستان ؟؟       یک لحظه با خودم گفتم : خدایا هزاران مرتبه شکر که می تونم بهونه شادی و یا آرزوی بچه این چنینی باشم که سهمش از زندگی چند صباحی بیش نیست .       ساعتی بعد به هنگام ورود به راهرو صدای گریه بچه ها و دیدن صورت غمگین پدران و مادران آنها منو یاد خاطرات تلخ سال ۸۴ و ایام سختی که به خاطر بیماری برادرم بر من گذشته بود افتادم .. همکارم قبل از من و با موبایل وارد اتاق شد و من کنار امیر علی ایستادم و دستهایش رو تو دستام گرفتم دستانش بی رمق بود و کم جون و سعی می کردم با حرارت دستانم دستهای او را گرم کنم فایده ای نداشت ..او از درد شکم می نالید برای اینکه دقایقی درد را فراموش کند با او به صحبت نشستم در باره هر چیز و هر شخصی از او پرسیدم همکارم بعد از گرفتن عکس در حالی که منقلب شده بود از اتاق خارج شد و من از امیر علی خواستم که برایم دعایی کند چرا که او هفت سال بیشتر نداشت و یک فرشته پاک و معصوم که می تواند نزد خدا شفاعت مرا بخواهد.. امیر علی دقایق پایانی زندگی اش را سپری می کرد در حالی که آن دقایق در آلبوم زندگی من  ثبت می شد .    به هنگام برگشت از همکارم دلیل ترک اتاق را پرسیدم گفت : ببین داریوش من زن دارم بچه دارم نمی تونم این  جور صحنه ها رو تحمل کنم… نگاهی بهش گردم و گفتم راس میگی اما اینو بدون تو لحظه مرگ حتی اونا هم نمی تونن برات کاری بکنن آدم فقط خودش می مونه و اعمالش و خاطراتی که از خودش بر جا گذاشته ….

امشب که شب شهادت امام جعفر صادق (ع) است همه دعا کنیم که هیچ شخصی در بستر بیماری نباشد و به برکت این شب عزیز خداوند جامه عافیت بر تن همه مریضان نماید..آمین




مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 12695
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com